ویانای بابا

سلام سال نو مبارک

سلام . از روز 13 آذر ماه 1394 که آخرین مطلبم در سال 1394 رو گذاشتم (اولين حرف از حروف صامت فارسي) تا امروز که 13 فروردین ماه 1395 هست ، 4 ماه از پنج ماهگی و از روزی که اولین حرف صامت رو به زبون آورد ، می گذره ، تی این 5 ماهه دنیا چرخهای زیادی زد عده ای رفتن و عده ای هم اومدن .... تو این میون عده ای هم به وصال رسیدند .... بازی روزگار همینه ......تواین 4 ماه پر از اتفاق و پر از رویداد ویانای بابا هم تجربه های زیادی رو کسب کرد و جاهای زیادی رفت ویانای بابا بالاخره تونست بره کرمان و مادر بزرگ و عمو ها و عمه ها و پسر عمو و دختر عمو هاش  رو ببینه ..... خلاصه کنم از |(ب) اولین حرف صامت فارسی تا حروف مختلف فارسی و آواز هاو جمله های نامربوط و بی...
13 فروردين 1395

اولين حرف از حروف صامت فارسي

دخترم ،،، وياناي بابا .... ما در حروف فارسي تعدادي اصوات داريم كه به دو بخش صامت و صدا دار تقسيم مي شن اصوات صدا دار همون -َ-ِ-ُ و آ- اي - او هستند  كه به تنهايي قابل تلفظ هستند اما مابقي حروف حروف صامت هستند ، اين حروف به تنهايي و بدون همراهي با اصوات صدا دار قابل تلفظ نيستند . شما از ماههاي اول تولدت همراه با گريه كردنها و خنديدن هات تونستي حروف صدا دار رو به صورت غريضي بيان كني اما تلفظ حروف صامت كه علاوه بر هواي بازدم نياز به ورزيده شدن ابزار توليد حروف رو داره ( مثل زبان و لبها و...) در روز هاي اوليه براي شما انكان پذير نبود .... خلاصه ، همه اين حرفهاي رو گفتم تا به اين نكته برسم كه شما ... دختر گل بابا ... بالاخره   در ...
15 آذر 1394

پنجمين ماه

سلام وياناي بابا .... بالاخره شما از پنجمين ماه زندگيت هم عبور كردي و وارد ششمين ماه شدي ... امروز كه نهم آذر ماه هست شما پنج ماه و هفت روز از خدا عمر گرفتي . يعني تقريبا پنج ماه و هفت روز پيش شما بدنيا اومدي ... ماشا الهه تواين چند ماه ه خيلي تغيير كردي مي گي نه خودت ببين ..... ...
9 آذر 1394

بي دندون بابا

گفتم ميرم دندون پزشكي ..... گفتي منم ميام ..... پرسيدم : تو براي چي ؟ .... گفتي : براي دندونم .... خنديدم و پرسي دم كدوم دندون ؟ .... خيلي جدي دهنتو باز كردي و گفتي ايناها ... اين . ...
14 آبان 1394

رويا

پشت ميزكارت نشسته بودي و سخت مشغول كار بودي ... ازت پرسيدم : بابايي منو بيشتر دوست داري يا مامان رو ؟ .... روتو برگردوندي و بعد از مدتي تفكر عميق ....... گفتي : فعلا وقت ندارم فكر كنم سرم شلوغه ...
13 آبان 1394

ویانای بابا در اولین عاشورا

دختر بابا .... ویانای من ... سلام بابایی ... می دونی اولین عاشورای زندگیت کی بود ؟ دخترم شما دقیقا در روز عاشورا ، یعنی اولین عاشورایی رو که تو زندگیت تجربه کردی چهار ماهه شدی ... یعنی در روز دوم آبانماه هزارو سیصدو نود و چهار هجری خورشیدی 94/8/2 روزی که چهار ماه شما تموم میشد و وارد پنج ماه می شدی عاشورا بود .  ...
12 آبان 1394

اولین روز نشستن دخترم بدون کمک دیگران

سلام بابايي---- امروز دوشنبه يازدهم آبانماه سال 1394 ، اولين روزي بود كه شما تونستي بدون كمك ديگران و به تنهايي بنشيني . .... جيگر طلاي بابا ..ويانا جون لحظه به لحظه تغييرات توزندگيت اونقدر برامون هيجان داره كه دلم ميخواد همش رو ثبت كنم  ...
12 آبان 1394